امت احمد(ص)

امت احمد(ص)
پیوندها

۱۴ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

شستن دستها

شستن دستها به هنگام برخاستن از خواب یکی از انواع طهارت نبوی است که موجب زدودن میکروبها، بقایای تعرق و چربی های مترشح از بدن می گردد....


شستن دستها به هنگام برخاستن از خواب یکی از انواع طهارت نبوی است که موجب زدودن میکروبها، بقایای تعرق و چربی های مترشح از بدن می گردد. دانشمندان بر اهمیت شستن دستها برای پیشگیری از بیماریها تاکید دارند و از اینجا به اهمیت احادیث نبوی پی می بریم. ایشان می فرماید: (وقتی یکی از شما از خواب برخاست، پیش از آنکه سه مرتبه دستهایش را بشوید نباید دست در ظرفی ببرد.) {رواه البخاری و المسلم} به راستی چه کسی پیامبر اکرم (ص) را از اهمیت شستن دستها آگاه نموده است.

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

اربابی

فواید ازدواج زود هنگام

دانشمندان دریافته اند که  تاخیر در ازدواج باعث مشکلات روحی می شود و ممکن است منجر به تولد فرزندانی کم هوش تر گردد، اما ازدواج زود هنگام فواید زیادی دارد،....


دانشمندان دریافته اند که  تاخیر در ازدواج باعث مشکلات روحی می شود و ممکن است منجر به تولد فرزندانی کم هوش تر گردد، اما ازدواج زود هنگام فواید زیادی دارد،از جمله اینکه به تولد فرزندانی  با ذکاوت و طول عمر بیشتر کمک می کند و برای همسران از ابتلا به بیماریها پیشگیری میکند. چه بسا اکنون دریابیم که چرا نبی اکرم (ص) در این باره فرموده اند: (ای جوانان هر یک از شما که می تواند ازدواج کند باید ازدواج نماید.)

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

اربابی

چرا نبی اکرم (ص) خلوت کردن با زنان را حرام کرده است

پژوهشگران اعلام کرده اند که تنها بودن با یک زن جذاب، منجر به بالا رفتن ترشح هورمون کورتیزول می گردد. همرمون کورتیزول مسئول خستگی بیش از حد در بدن است.....


پژوهشگران اعلام کرده اند که تنها بودن با یک زن جذاب، منجر به بالا رفتن ترشح هورمون کورتیزول می گردد. همرمون کورتیزول مسئول خستگی بیش از حد در بدن است. اگر میزان این هورمون در بدن بالا رود واین روند تکرار شود منجر به بیماریهای خطرناکی میشود از جمله بیماریهای قلب، بالا رفتن فشار خون، بیماری دیابت و امراض دیگری که موجب ناتوانی جنسی می شوند. به همین دلیل نبی کریم ما (ص) فرمودند : (مردی با زنی خلوت نمی کند مگر اینکه سومین آنها شیطان است.)

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

اربابی

شفا به وسیله قرآن

محققان آزمایش هایی در مورد تأثیر امواج صوتی بر سلول های خونی انجام داده و به این نتیجه رسیدند که صدا موجب لرزش ....


 

محققان آزمایش هایی در مورد تأثیر امواج صوتی بر سلول های خونی انجام داده و به این نتیجه رسیدند که صدا موجب لرزش این سلول ها می شود. البته همه صداها قادر به فعال سازی این سلول ها نیستند. آلودگی، ویروس و سموم موجود در غذا و آب و هوا تأثیر منفی بر این سلول ها گذاشته و منجر به بیماری می شود. پس صدا یا صوت می تواند درمانی برای این اختلال باشد. خداوند می فرماید:

و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم. سوره اسراء – آیه 82

 

 

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

اربابی

عیادت از بیمار

در یک تحقیق علمی جدید مشخص شده است که دیدن بیمار دستگاه ایمنی عیادت کننده را تقویت می کند. سیستم دفاعی بدن انسان در برابر آنچه می بیند و آنچه بدان اعتقاد دارد، بسیار حساس است.....


در یک تحقیق علمی جدید مشخص شده است که دیدن بیمار دستگاه ایمنی عیادت کننده را تقویت می کند. سیستم دفاعی بدن انسان در برابر آنچه می بیند و آنچه بدان اعتقاد دارد، بسیار حساس است. دیدار بیمار و اطمینان پیدا کردن از حال او، این سیستم را تقویت می کند. به همین سبب نبی اکرم (ص) ما را به عیادت بیماران امر کرده است. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمودند: مسلمان بر مسلمان دیگر پنج حق دارد که یکی از آنها عیادت از بیمار است. { رواه البخاری}

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

www.kaheel7.com/fa

 
اربابی

زیانهای تجسس

زیرا این عادت باعث مشکلات اجتماعی و روحی از جمله افسردگی می گردد.....


دانشمندان اثبات کرده اند که عادت تجسس عواقب روانی بسیاری دارد، مانند اضطراب، ترس، تفکر منفی و... همچنین است صحبت کردن با دیگران دربارهء مسایلی که آنها صحبت کردن دربارهء آن را دوست ندارند. زیرا این عادت باعث مشکلات اجتماعی و روحی از جمله افسردگی می گردد. در این آیهء با شکوه اسلام ما را ازهمهء این عادات زشت نهی کرده است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ) [الحجرات: 12]. 

(ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است و تجسس نکنید  و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا احدی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید { از این کار} نفرت دارید، از خدا پرواکنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.)

و این به خاطر حفظ زندگی و تضمین سعادت ماست. پس خدا را برای نعمت اسلام سپاس می گوییم.

---------------------

به قلم: عبد الدائم الکحیل

اربابی

به بقالی ها و سوپرمارکت های محل های فقیر نشین برید

و از مغازه دار بخواهید دفتر بدهی های مشتریان رو بهتون نشون بده

 بدون شک زنان بیوه و فقیرانی را خواهید یافت که اجناس و مایحتاجشون رو بصورت نسیه میخرند .

 و صبر میکنند تا حقوقشون رو دریافت کنندو یا اینکه از جایی بهشون کمک برسه ،

 خواهید دید حجم بدهی هاشون در دیدگاه شما بسیار کم خواهد بود ولی برای آنان بار سنگینی در زندگیشان هست .

بدهی هایی که قادر هستید رو بپردازید ،

حتی اگر توانستید جزیی از اون رو پرداخت کنید .

 هر ماه این کار رو در مغازه های مختلف تکرار کنید تا این خیر شامل تعداد زیاد از خانواده ها شود .

 اگر حتی قادر به اینکار نیستی این ایده و فکر رو به دیگری بگید شاید دیگری آنرا عملی کند و شما نیز از اجر و ثواب آن بهره خواهید برد.

و از مغازه دار بخواهید دفتر بدهی های مشتریان رو بهتون نشون بده

 بدون شک زنان بیوه و فقیرانی را خواهید یافت که اجناس و مایحتاجشون رو بصورت نسیه میخرند .

 و صبر میکنند تا حقوقشون رو دریافت کنندو یا اینکه از جایی بهشون کمک برسه ،

 خواهید دید حجم بدهی هاشون در دیدگاه شما بسیار کم خواهد بود ولی برای آنان بار سنگینی در زندگیشان هست .

بدهی هایی که قادر هستید رو بپردازید ،

حتی اگر توانستید جزیی از اون رو پرداخت کنید .

 هر ماه این کار رو در مغازه های مختلف تکرار کنید تا این خیر شامل تعداد زیاد از خانواده ها شود .

 اگر حتی قادر به اینکار نیستی این ایده و فکر رو به دیگری بگید شاید دیگری آنرا عملی کند و شما نیز از اجر و ثواب آن بهره خواهید برد.

اربابی

هانا، دختر محمد علی کلی، در مورد یکی از نصایح پدرش این گونه حرف می‌زند:

 

بعد از مدتها قرار بود پدرم را ببینیم.. به علت شرکت در مسابقات از خانواده دور بود.

 

زمانی که به محل اقامت پدرم رسیدیم، من (هانا) و خواهر کوچک‌ترم، با اسکورت یک محافظ به سویش رفتیم. من و خواهرم لیلا، لباس نامناسبی پوشیده بودیم که قسمت عمده‌ی بدنمان لخت بود. پدرم مثل همیشه خود را قایم کرده بود تا ما را بترساند و با ما شوخی کند.

 

وقتی همدیگر را دیدیم، به شدت یکدیگر را در آغوش گرفتیم و پدرم ما را، و ما پدر را بوسیدیم. پدرم کمی ما را برانداز کرد و سپس مرا در آغوش خود گرفت و چیزی گفت که هرگز از یادم نمی‌رود!

 

چشمانش را به چشمانم دوخت و گفت: هانای عزیزم! همه‌ی چیزهای با ارزش در این دنیا، توسط خداوند با چیزهای مختلفی پوشیده شده و پنهان‌اند.

 

گفت:

کجا می‌توانی الماس به دست بیاری؟ بدون شک در اعماق زمین که زیر خروارها خاک پنهان شده است.

کجا می‌توانی مروارید به دست بیاوری؟ در اعماق دریاها و درون پوسته‌ی سخت صدف‌ها.

کجا می‌توانی طلا به دست بیاوری؟ در اعماق معادن، که زیر لایه‌هایی از سنگ و خاک قرار گرفته و برای به دست آوردنش باید زحمت زیادی متحمل شوی.

 

سپس با نگاهی تیز و گیرا به چشمانم زل زد و گفت: دختر عزیزم! بدن تو ارزشمند است؛ بسیار با ارزش‌تر از چیزهایی که برایت مثال زدم … اگر آن چیزهایی که ارزششان از تو کم‌تر است، آن‌گونه پوشیده بودند، پس تو هم باید خودت را بپوشانی (تا به آسانی در دسترس دیگران قرار نگیری و ارزشت کم شود).

 

(برگرفته شده از مجله نوار اسلام)

اربابی

                                                                                                                                                                                                                                                         قبل از اینکه به سن بیست سالگی برسد جوانان زیادی به خواستگاریش می آمدند ولی هر بار پدرش به آنها جواب رد میداد. روزها، ماه ها و سالها “بدین منوال” سپری شد، اما رفت و آمد خواستگاران قطع نشد و در هربار پدر به آنها جواب رد میداد تا اینکه دختر به سن چهل سالگی رسید!! در یکی از روزها دختریکه عمرش از چهل سالگی گذشته و هنوز هم ازدواج نکرده است، مریض شد و در حالت بیهوشی به شفاخانه منتقل شد، چون به هوش آمد و پدرش را دید در حالت درد، و نا رضایتی به عملکرد پدرش گفت: پدرم! از کودکی تو را دوست دارم، فضل و منزلتت، برخود را فراموش نمی کنم و تا زنده ام به تو نیکی مینمایم ولی این را نیز از تو پنهان نمی کنم که احساساتم را نسبت به خود تغییر داده ای، تو بودی که مرا از شوهریکه در یک خانۀ مستقل زندگی نماییم، محروم نمودی، تو بودی که مرا از عطوفت مادری محروم نمودی، زیرا آرزوی داشتنِ اولاد و شرف مادر بودن را داشتم، تو بودی که مرا از احساس آرامش و انس در مملکتی که هر دختر جوان خواب آنرا می بیند، محروم نمودی، قسم به الله ای پدرم! اگر ترس پروردگارم نمی بود در پیشگاه وی از تو شکایت میکردم.

 

پس از آن دختر بسیار زیاد گریست، پدر ویرا در حالت گریان به آغوش گرفت و مکرراً میگفت: ببخش مرا دخترم ببخش مرا دخترم ببخش مرا دخترم . . . من در فکر و تدبیرم به اشتباه رفتم چون علاقه داشتم تا تو را به ازدواج مرد ثروتمندی بدهم که زندگی خوبی را برایت تأمین کند، پس مرا ببخش “که در پلان خود به اشتباه رفتم”.

 

پدری را در شب عروسی دخترش به چشمان خود دیده و به گوشهایم از وی شنیدم که عروسی دخترش را لغو و دخترش را از ازدواج با کسیکه یکدیگر را دوست داشتند، منع نمود؛ چون داماد به خریداری برخی خواسته های مکمّلۀ عروس که در شب عروسی بدون اطلاع قبلی،از وی خواسته بود، جواب مثبت نداده بود.

 

بسیاری پدران، پسران و دختران خود را به زعم اینکه در صدد سعادت آنها هستند، با تدبیر سوء شان به هلاکت می اندازند و گاهی هم پسر و دختر جوان نیز خود را به هلاکت می اندازند. خواهری برایم حکایت کرد که همسر برادرش “که امروز زندگی شوهرش را تیره ساخته” شوهرش را در شب عروسی تا آنکه برای این شبِ شان موتر”همر” را تهیه نکند، از نزدیک شدن به خود منع کرد و از سوار شدن بر موتر مرسیدس خود داری کرد، داماد دو ساعت در پی بر آورده شدنِ تقاضای وی بود، این کار طبیعتاً سبب بروز مشقت و زحمت خانوادۀ طرفین و مهمانان گردید!!

ازدواج نشانۀ از نشانه های الله متعال، عفت و شادمانی “زن و شوهر”، آرامش، محبت و آمیزش “آندو”، سنت پیامبران علیهم السلام و وصیت خاتم الانبیاء علیه السلام است، صحیح بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت میکنند که پیامبرعلیه السلام فرمودند: ” یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَهَ فَلْیَتَزَوَّجْ ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ”. صحیح البخاری، کتاب بدء الوحی، ج: ۷، ص: ۳٫ و صحیح المسلم، باب استحباب النکاح لمن …، ج: ۴، ص: ۱۲۸٫

(ای گروه جوانان! از شما کسیکه توانایی ازدواج را دارد پس باید ازدواج کند، و کسیکه توانایی آنرا ندارد روزه بگیرد زیرا روزه برای وی به مثابه سپراست “که از عمل حرام بازش میدارد”).

 

ازدواج نعمتی از نعمات الله متعال و نشانۀ از نشانه های آن ذات بوده و نیازی از نیازهای زندگی میباشد که بوسیلۀ آن مصالح دین و دنیا را متحقق می سازد، همچنان ازدواج وسیلۀ از وسایل ارتباط بین مردم بوده که بوسیلۀ آن رابطۀ خویشاوندی و آرامش و محبت بین زن و شوهر متحقق میشود، طوریکه الله متعال فرموده اند: ” وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ”. سوره الروم: ۲۱

(و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى‏اندیشند قطعا نشانه‏هایى است).

 

ازدواج غریزۀ فطری و ارتباط محکم زندگانیست که ذریعۀ آن الله جل جلاله نسل بشری را در مجال زندگی نگهداشته، عفت و پاکی زن و شوهر را متحقق ساخته و برای آن، نظام روشنی را وضع نموده تا سعادت زوجین را تحقق بخشد و همینگونه برای هرکدام آنها حقوق”ویژۀ” داده است. ازین جهت است که شرع بزرگ ما “مردم را” به ازدواج تشویق نموده و میفرماید: ” وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”. سوره النور: ۳۲

(بى‏همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست).

عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میگوید: (اگر از عمرمن، جز ده روز وقت دیگری باقی نمانده باشد و من توانایی ازدواج را داشته باشم، از بیم اینکه در پیشگاه الله متعال مجرد محسوب نشوم، حتماً ازدواج میکردم).

 

امام احمد بن حنبل میگوید: مجردی در اسلام نیست، اگر کسی ترا به مجردی دعوت نماید، در حقیقت ترا بسوی “آیینی” غیراسلام دعوت نموده است.

 

آیا خواهان تجرد پسران و دخترانتان هستید؟

 

بسیاری پدران نا دانسته در تجرد پسران و دختران خویش سهیم میباشند، چرا که با سختگیریهای خویش ازدواج را بار سنگینی میگردانند که از خواستگاری و مقدمۀ خویشاوندی در امر مسکن وشرایط پذیرش این رابطه، آغاز شده و در شب زفاف انجام می یابد، در حالیکه نمیدانند که با این کار خویش “ساحه را بر داماد تنگ کرده” عوض اینکه داماد در فکر زندگی سعادتمند آیندۀ خانواده اش باشد ویرا زیر بار دین غرق میکنند.

 

چقدر پدران به این نیاز دارند که متیقن شوند که سعادت دختران شان در اسراف و ثروتمندی نیست بلکه سعادت “حقیقی آنها” احساس نیک و شیرنی ای است که به ایمان می پیوندد.

 

چقدر پدران نیاز دارند که با عطوفت پدری خویش درک کنند که کسیکه به خواستگاری دخترش می آید به ویژه در چنین ظروف و شرایطِ سختی که جوانان به سر می برند که کار کم پیدا میشود، فیصدی بیکاران زیاد شده و حالت اقتصادی به وخامت گراییده است، بگونۀ که اگر جوانی کار پیدا نماید، حقوقش کم، اجارۀ خانه بالا وارزش اسعار پائین شده است. اگر “در چنین شرایطی” راه های ازدواج پسران و دخترانِ خود را آسان نسازیم؛ نتیجۀ آن قابل درک است که همانا زندگی مجردی، بروز فتنه و بالا رفتنِ میزان انحرافات و جرایم و انتشارآنها میباشد.

 

روانشناسان تأکید دارند که ازدواج زود هنگام اگرچه ظروف مادی خلاف آن باشد، موفق ترینِ ازدواجهاست، زیرا “ازدواج” باعث آرامش روانی و جسمی انسان میشود علاوه برینکه با ازدواج، دین کامل شده و منجر به عفت و پاکدامنی “زن و شوهر” میشود، طوریکه پیامبرعلیه السلام مارا در مورد کسانیکه بخاطر حفظ عفتِ شان ازدواج مینمایند، مژده داده است: ” ثَلاَثَهٌ کُلُّهُمْ حَقٌّ عَلَى اللهِ عَوْنُهُ : الْمُجَاهِدُ فِی سَبِیلِ اللهِ ، وَالنَّاکِحُ الَّذِی یُرِیدُ الْعَفَافَ ، وَالْمُکَاتَبُ الَّذِی یُرِیدُ الأَدَاءَ”. أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی النسائی، السنن الکبرى للنسائی، ج: ۴، ص: ۲۸۷، تحقیق : حسن عبد المُنعم حسن شلبی، مؤسسه الرساله.

(برای سه نفر ازجانب الله متعال وعدۀ مستحکم داده شده است که ایشانرا کمک نماید: مجاهد راه خدا، نکاح کنندۀ که خواهان “حفظ” عفت است و مکاتبی که تصمیم پرداخت کتابتش را دارد).

 

اربابی

 

آیا تا به حال مادرت را گریاندهای؟

 

      به نظر می رسد که جوابت چنین باشد: یک بار به جای خود، بلکه چندین بار گریاندمش؛ حالا جواب بده! آیا به یادت است که چرا گریه کرد؟.

 

مطمئناً جواب میدهی: به خاطر کلمهی زشتی که به او گفتم

 

و یا جواب میدهی: در امرش نافرمانی کرده و اطاعتش را نکردم

 

 و یا جواب میدهی: بجای اینکه در محضرش از خود کُرنش و نرمش نشان دهم بر سرش فریاد کشیدم و یا جوابهایی غیر از این میدهی که موجب گریاندن مادرت از روی غم و ناراحتی شده است.

 

آیا این نافرمانی والدین نیست؟

 

بجای اینکه مادرت را بخندانی و در قلبش نهال شادی و سرور نشانی او را میگریانی و جگرخونش می کنی!

 

آخر به چه خاطر؟

 

در این هیچ شکی نیست که مادر، نیازی از نیازهای دنیا است!

 

بیا تا اکنون باهم بنشینیم و به توصیه پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) در مورد حقوق والدین گوش فرا دهیم.

 

باری صحابهای پدر و مادرش را گریاند آن  هم نه بخاطر دنیا بلکه بخاطر ادای فرضی از فرائض الهی؛ بخاطر فریضهی جهاد! با این وجود پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) به او دستور داد: همانگونه که آنها را گریانده ای برو و آنها را بخندان و باهم صحبتی خوب در ادای حقشان سعی کن.

 

در جایی دیگر نیز از عبدالله بن عمروبن العاص(رضی الله عنه)روایت است که فرمودند: شخصی از پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم)  برای خروج در جهاد فی سبیلالله اجازه خواستند پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم)   از ایشان پرسیدند: آیا پدر و مادرت زنده اند؟ جواب داد: بله! پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) فرمودند: در (ادای حق) آنها جهاد کن! و در روایتی از کتاب صحیح مسلم آمده: «شخصی پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم)   آمد و گفت: بخاطر دریافت اجر از جانب خداوند: با شما بر هجرت و جهاد بیعت میکنم. پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) در جواب شان فرمودند: آیا از پدر و مادرت کسی زنده است؟ جواب داد: بله هر دویشان زنده اند. پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم)   فرمودند: آیا در طلب مزد از جانب خداوند هستی؟ جواب داد: بله، پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم)   در جوابشان فرمودند: پس پیش خانوادهات بر گرد و همنشین خوبی باش»

 

       و در روایتی دیگر از ابوداود و نسائی آمده که: آن مرد گفت: پدر و مادرم را در حالی ترک کردم که گریه میکردند، پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) فرمودند: پیش آنها بر گرد و همانطور که آنها را گریاندی آنها را بخندان!

 

ای فرزندم:

 

 اگر مادرت را تا حالا گریاندهای پس همین حالا برو پیشش و همانطور که او را گریاندی او را بخندان و از امروز به بعد کوشش کن تا هر گز باعث ریختن اشک مادرت نشوی.

 

نوشته: محمد رشید العوید

 

ترجمه: عبدالمالک صالحی

اربابی


اربابی

اربابی

                                                                                                                                                                                    روایت کرده اند که مردی صالح و زاهد عاملان و کارگزاران خود را سفارش می کرد که عیب کالایش را هنگام فروش به مردم بگویند و آنها را فریب ندهند. بعد از این تذکر هر خریداری که به قصد خرید کالا وارد مغازه او می شد عیب کالا و اجناس را به اطلاع او می رساندند. روزی شخصی یهودی به قصد خرید پیراهن وارد مغازه شد. از قضا پیراهنی را انتخاب کرد که ایراد داشت. آن مرد در مغازه نبود و شاگردش به این نیت که خریدار یهودی است، ضرورتی ندید که ایراد پیراهن را به او گوشزد کند. آن مرد پیراهن را خرید و از مغازه بیرون رفت. بعد از مدتی صاحب مغازه برگشت و متوجه شد که شاگردش سه هزار درهم از آن شخص یهودی دریافت کرده است و عیبی که در پیراهن بود به مشتری ابلاغ نکرده است. صاحب مغازه وقتی از این جریان مطلع شد بسیار ناراحت شد و از شاگردش سراغ آن مرد را گرفت و به دنبال او روان شد. آن مرد یهودی با قافله ای رهسپار منطقه ای شده بود. اما آن مرد آرام نگرفت، پول دریافتی را برداشت و به دنبال آن قافله روان شد. بالاخره آن مرد را بعد از سه روز پیدا کرد و به او گفت: ای فلانی تو پیراهنی را با این نام و نشان از مغازه من خریده ای که در آن ایرادی وجود دارد و تو متوجه نشده ای و شاگرد من هم کوتاهی کرده و آن را به تو نگفته است. پولت را بگیر و پیراهن را به من باز گردان! مرد یهودی گفت: چه چیزی تو را به اینجا کشانده است؟ مرد صالح گفت: اسلام و سخن پیامبر – صلی الله علیه و سلم – که می فرماید: «من غَشّنا فلیس منا» یعنی هر کس که تقلب کند از ما نیست. مرد یهودی گفت: پولی که من بابت آن پیراهن پرداخت کرده ام پول جعلی و تقلبی است پس شما هم به جای آن پول واقعی بگیر و بیشتر از آنچه تو انتظار داری انجام می دهم که: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله» در نتیجه این اخلاق نیکو مرد یهودی مسلمان شد.  
————————– به نقل از: گلزار ایمان تالیف: عبدالرحمن سنجری

اربابی

                                                                                                                                                                                        وقتی قطار حرکت می کند و صدای تکان خوردن آن را می شنوی بدان که قطار خالی هست (چون وقتی پر باشد، سنگین می شود و صدایی ندارد ) و اگر دیدی که فروشنده ای برای فروش کالایش تبلیغات راه انداخته بدان که بازارش کساد هست.

هر چیزی فارغ از موجود زنده و غیر زنده بودن برای خودش صدا و هیاهویی دارد و اما کسانی که اهل عمل هستند همیشه در سکون و متانت بسر می برند چرا که آنها در پی ساخت شخصیتی متین و برپاداشتن بنیاد پیروزی خویشتن هستند.

خوشه پرگندم سنگین و ساکت آویزان است اما خوشه خالی و پوچ بخاطر سبک بودن وبی وزنی‌اش با باد تکان می خورد و لرزان است.

در میان توده مردم افرادی بیکار و سبک سر هستند  که در مدرسه زندگی، شکست خورده اند و از گشت زدن در بوستان معرفت و نوآوری بی بهره مانده اند، آنان همانند کودکان بی پروایی هستند که به تماشاشی تابلوی نقاشی متحیره کننده و زیبایی آمده و آن را پاره نماید به نحوی که زیبایی و جذابیت آن را از بین ببرد.

این افراد کم خرد و نادان فقط حرف می زنند و در صدد این هستند تا با بلند کردن صدای خود حرف‌شان را به کرسی بنشانند و دلایل پوچی بیان می دارند  برای هیچ کس لقب  شایسته و صفت زیبابی قائل نیستند، نه سخنور هستند و نه مهندس و نه تاجر .
نه در میان افراد شاغل  صاحب کسب و کار از آنها یادی می شود و نه در میان علمای الگو و ربانی، و نه در میان صالحین جایی دارند و نه با افراد سخاوتمندی در یک رده قرار می گیرند. از نظر رتبه میان اعداد همانند صفر هستند.
زندگی بدون هدف، عملکردن بدون برنامه ریزی، رفتن بدون همت شاکله فکری آنهاست. نه کاری انجام می دهند که قابل اعتنا باشد و مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. بنا به اصطلاحی بر زمین نشسته اند و کسی که بر زمین نشسته نمی افتد، نه بخاطر کار خوبی از آنها تقدیر می شود چرا که هیچ فضیلتی در آنها وجود ندارد و نه بدان‌ها بدو بیراهی گفته می شود چرا که حسود هم نیست.

درکتاب های داستان نقل شده که جوانی بی پروا و بی فکر روزی نزد پدرش رفت و گفت: پدرم! چرا نه کسی را من تعریف می کند و نه کسی به من بد وبیراه می گوید؟ پدرش در جواب گفت: چون تو گاوی هستی که در پوست انسان جای گرفته ای. انسان بیکار و تنبل از آنجا که قدرت همپایی با افراد پیش رو و پیشگام و موفق را ندارد، با از بین بردن کارهای آنان احساس لذت می کند و اینکه نقشه های پیشگامان و افراد جلو رو را خنثی می کند سرخوش می شود. از همین رو افراد تلاش گر و موفق را می بینی که سعی می کنند کار خود را با دقت کامل انجام دهند تا نتیجه خوبی ببار آورد چرا که وی مشغول به بنا نهادن بنیانی رفیع بوده و در حال رفعت شأن خویش می باشد و وقت آن را ندارد تا به افراد بی پروا و کم توجه تفهیم مطلب نماید.
درخت خرما با قدی افراشته، همیشه سبز هست و میوه می دهد و منفعت های زیادی هم در پی دارد، هرگاه فرد نادانی به آن سنگی بزند، درخت برایش خرما می دهد اما حنظله یا همان هنداونه ابوجهل نه منفعتی دارد و علاوه بر آن گل بدبو، طعم و مزه‌ی تلخی هم دارد، از همین رو نه چشم انداز زیبایی دارد و نه ثمره مفیدی.
شمشیر با وجود اینکه ساکت هست ولی استخوان ها را درهم می شکند، اما طبل با وجود اینکه صدایش گوش فلک را کر می کند، اما توخالی است. پس بر ما لازم هست که خویشتن را اصلاح نماییم و کارهای خود را با دقت تمام  انجام دهیم. حساب مردم با ما نیست و از ما نیز خواسته نشده تا مراقب افکار آنها بوده و بر دغدغه های درونی آنها حکم بزنیم. خداوند از آنها حساب و کتاب می گیرد و خودش به تنهایی مراقب آشکار و علن آنهاست.

اگر ما از نظر عقلی بدرجه مطلوبی رسیده باشیم نباید این قد ر وقت داشته باشیم تا در زندگی خصوصی دیگران سرک بکشیم و بخواهیم از ریز و درشت زندگی آنها سر در بیاوریم. اما افراد بیکار و سبک سر همانند مگسی هستند که در پی این هستند تا محل زخم را بیابند اما افراد نابغه و فهیم در میان امور متعدد در پی اجرایی ساختن برنامه های ارزشمند  خود هستند. آن‌ها بسان زنبوری هستند تا از میان شهد گل ها عسلی ببار آورد تا هم در آن شفا باشد و ثمری برای مردم در پی داشته باشد.  
اسب مسابقه با سر و صدا و هیاهوی تماشاچیان از حرکت باز نمی ایستد چون اگر چنین نماید مسابقه را خواهد باخت و به پیروزی دست نمی یابد. کارکن، تلاش کن و با دقت پیش برو و به حرف هیچ فرد حسود و تنبل و بیکاره‌ای گوش فرا نده.

در داستان ها نقل شده که روزی پشه ای بر روی درخت خرمایی نشست، وقتی خواست پرواز کند، خطاب به نخل گفت: خودت را محکم بگیر که من می خواهم پرواز نمایم.  درخت در جوابش گفت: بخدا سوگند نفهمیدم کی آمدی، حال می خواهم آمدنت را چگونه احساس کنم.
وقتی کامیونی که حامل آهن آلات و یا بار ترافیکی هست و در مسیری حرکت می کند و سایرین را با نوشته یا علامت به نوعی از نزدیک شدن به خود باز می دارد و متعاقبا سایر وسائل نقلیه ازقبیل تاکسی و دوچرخه از آن دوری می کنند و به زبان حال خود می گویند:  (لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ) سلیمان و لشکریانش بدون این که متوجّه باشند شما را پایمال نکنند.

شیر سلطان جنگل بر اساس فطرت خدادای‌اش، حیوان خود مرده را نمی خورد و یا پلنگ بر اساس عزت نفس و همت والای خود به زن حمله نمی نماید. اما سوسک سیاه در زباله دانی تقلا می نمایند و تمام همت و خلاقیت خود را در سطل اشغال هزینه می نمایند.

اثر: دکتر عائض القرنی
مترجم: عصمت الله تیموری

اربابی